خونه تکونی دلم ...
خدایا !!!!!!!!
از امروز زندگیم تغییر کرده ...
یه خونه تکونی حسابی کردم از اسمه وبم گرفته تا درونه خودم ...
از دلم گرفته تا وجودم ...
یه تصمیماتی گرفتم که فقط خودت میدونی و خودم ...
ازت میخوام که مثله همیشه باهام باشی و تنهام نزاری ...
خیلی خوشحالم ...
خوشحال از این بابت که زندگی و یه جور دیگه دارم می بینم ...
ازت میخوام که حالا که دارم عوض میشم این شیطون لعنتی و ازم دور کنی ...
تا دوباره اشتباه نکنم ...
تا بخاطره آدما و اطرافیان و .... خودم و داغون نکنم و غصه نخورم ...
ازت میخوام که بیشتر از پیش بهت نزدیک بشم ...
میخوام تمام زندگیم رو به روشنایی باشه ..
خدایا یه باره دیگه برای همه چی هزاران هزار بار شکرت...
پی نوشت : از همین لحظه به بعد برام همه چی سفیده و زیباست ...
همه چی برام رو به خداست برام
از زندگی همین و میخوام ...
+ نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 10:48 توسط سمیرا
|

چون تو دارم ... همه دارم ... دگرم هیچ نباشد ...