سلام به همگی
امروز شاید آخرین پست این وبلاگ باشه که دارم میزارم ... البته شاید ... فردا یه عمل جراحی در پیش دارم انشاالله اگر سالم برگردم این پست پاک میشه ... گفتم بیام اینجا و آخرین درد و دل هام و با خدا بنویسم ...
روزای خوبی داشتم اینجا پر از خاطره تلخ و شیرین ... اینجا برام یه جای خیلی خیلی مقدسی هست که درد و دل هام و بدون هیچ غل و غشی مینوشتم ...
فردا این موقع ها من زیر تیغ جراحی هستم البته جای نگران کننده ای نیست که فکر کنید مریضی چیزی در پیش دارم ... ولی خب به هر حال عمل و بیهوشی و من از بابت این قضیه خیلی میترسم .. چندین هفته اس که استرس و اضطراب دیونه ام کرده ...
آدرس وبم و قراره بنویسم بزارم تو کشو میز اداره که اگر احیاناً عمرم به این دنیا نبود همسری بیاد و اینجا رو بخونه اگر هم که سالم برگشتم به امید خدا که هیچی ...
میخوام اینجا بنویسم که چقدر دوست دارم .. چقدر عاشقتم و گاهی موقع ها حتی از فکر کردن بهت هم اشک تو چشمام جمع میشه و دلتنگت میشم حتی اگر صبح هم همدیگر و دیده باشیم .. دوست دارم اگر روزی نبودم شاد باشی و ازدواج کنی تو لیاقت خیلی چیزها رو داری عشقم ... شاید من برات همسر خوبی نبودم ولی بگذر و من و ببخش و برام دعا کن و هوای خودت و داشته باش زندگی جان
از وقتی اومدی به زندگی من همه چی تغییر کرد و معنای عشق و آرامش رو فهمیدم .. من تو رو از خدا خواستم و خدا هم تو رو بمن داد .. عاشقانه دوستت دارم زندگی من ..
اینجا مکان مقدسی هست برای من که چندسال خاطرات زیادی اینجا داشتم .. امیدوارم با خوندنشون هر لحظه یادم باشی ...برام دعا کن
بچه ها دوست ندارم کسی و غمگین کنم ولی دلم میخواست یه دست نوشته ای قبل از عملم اینجا داشته باشم که انشاا... همه چی به خوبی پیش رفت برگردم و اینا رو ببینم و به وجود خدا تو زندگیم بیشتر پی ببرم و بیشتر قدرش و بدونم و انقدر بنده بی معرفتی نباشم ..
خداجون اگر اومدم پیشت دست من از همه جا کوتاهه امیدوارم من و ببخشی خطا زیاد کردم .. گناه ... دروغ و غیبت .. خودت شاهد و ناظر من بودی تو این عمر 32 ساله ای که از خودت گرفتم .. خودت کمکم کن و از من بگذر و هوای دل همسرم و خانواده ام و داشته باشه که دوست ندارم خار به پای هیچ کدومشون بره .. انقدر همه اشون و دوست دارم که خودت میدونی ...
بچه ها اگر اینجا خبری ازم نشد برام دعا کنید و حلال کنید و یادم باشید ...
به امید دیدار
یا حق
سمیرا